فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله در مورد میراث زن وشوهر

اختصاصی از فی گوو مقاله در مورد میراث زن وشوهر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد میراث زن وشوهر


مقاله در مورد میراث زن وشوهر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:17

 

  

 فهرست مطالب

 

 

مساله سوم : میران حمل

 

مساله چهارم: مالک دیه جنین

 

مساله پنجم: وارث فرزند زن لعان شده

 

مسئله ششم: حکم ولو زنا

 

مساله هفتم: تاثیر تبری از نسب در ارث:

 

مساله هشتم: میراث غرق شدگان

 

 

 

میراث زن وشوهر

زن و شوهر هم از هم دیگر ارث می برند. اگرچه دخول صورت نگرفته باشدو جمع می شوند با جمیع ورثه در صورتی که خالی از موانع باشد (کفرو...) در هر صورت از یکدیگر ارث می برند. مگر در مریض، آن درصوتی است که مرد درحال مریض بودن بازن ازدواج کرده، مرد اززن ارث نمی بردو زن هم از مرد ارث نمی برد.

  1. مگراینکه آن مرداز آن بیماری رهایی یابد و یا دخول به زن کند. دراین صورت از یکدیگر ارث می برند، اگرچه شوهر پیش از دخول بمیرد.
   
  • اگر مرد درزمان بیماری بازن ازدواج کند، ازیکدیگر ارث خواهندبرد. اگرچه دخول نباشد. بنابر قول اقرب، این همانند زن صحیح است که بامرد ازدوا ج کرده و بخاطر عمل کردن به اصل (اصل ارث بردن) و تخلف از این اصل که درمورد مرد است و این بخاطر یک دلیل خارجی است که موجب نمی شود زن به مرد الحاق شود، چون این الحاق قیاس است.
  • درطلاق رجعی تا زمانی که عد تمام نشده، اگر هرکدام بمیرند از یکدیگر ارث می برند. بخاطر اینکه مطلقه رجعی درحکم زوجه است.
  • بخلاف بائن که پس ازوقوع طلاق بائن زن وشوهر درمدت عده از یکدیگر ارث نمی برند، مگر اینکه مرد درحال بیماری زن خود را طلاق دهد،زن تایک سال از مرد ارث می برد، بخلاف مردکه ارث نمی برد.
  • اگرن و شوهر خود فرزند داشته باشد، ازهمه ترکه ارث می برد، مانند سایر ورثه بنابر قول مشهور خصوصاً بین متاخرین و نیز مرد ارث می برد زن مطلق.
  • اما زنی که فرزند که فرزند ندارد از عین زمین ارث نمی برد. قیمت آن و ابزارآلات ساختمان که مانند درب و پنجره و بناها از قبیل سنگها و آجرها و غیر. اما از قیمت ابزارها و بناها ارث میبردوقیمت گذاری می شود. بناها وخانه هایی که دردروی زمین است، منهای زمین پسیاقیمت به زن داده می شود.  

 

 

 

اقوال ظاهر عبارت منصف آن است که زن عین درختان میوه دار و غیر آن را وارث می برد چون شهید اینها را از ارث زن استثنا نکرد و لذا در عموم ارث باقی می ماند، زیرا هرچه از مستثنی منه بیرون باشد(زمین و آلات ساختمانی) از عین آنها ارث می برد مثل غیر آنها .

واین یکی از اقوال درمساله. بلکه از منصف چنین نظری دور است و معروف بین فقهای متاخرین و نزد خودمنصف است که محروم است. زن از عین درختان مثل بناها نه قیمت آنها بلکه از قیمت آنها ارث می برد.

و ممکن است حمل کنیم آلات رابر آنچه که شامل درختان هم می شود.

ظاهراً در مورد بناها فرقی میان بنایی که برای سکونت ساخته شده و بنایی که برای مصالح و اغراض دیگر مثل آسیا، حمام و اتاق روغن گیر زیتون یا کنجد یا آب انگور تهیه می شود. اصطبل و طویله و غیر اینها وجود ندارد. چون عنوان بنا بر همه اینها شامل می شود.

اگر چه دراین موارد عنوان«باع»که در بسیاری ازروایات آمده است، داخل نمی شود، چون رباع جمع ربع است به معنای خانه.

   

اگر میت دوتا زوجه داشته باشد.فرق ندارد

روایات زیادی در این باب است که میان زن با فرزند و بدون فرزند فرقی نمی گذارد، بلکه حاکی ازآن است که مشترکاً آنها در محرومیت امور یاد شده و گروهی هم این را پدیرفته اند.تعلیلی که روایت آورده این است ترس از اینکه زن درخانه و زمینی که به ورثه می رسد، کسی را وارد کند( شوهر دیگری) که آنها از(وارث) او کرامت دارند که هردو محروم شدن اشتراک دارند، ولی این تعلیل در مورد زن بدون فرزند قوی تر است

اما دلیل که منصف و دیگران بیان کردن که میان زن بافرزند و بدون فرزند را فرق گذاشته اندو این فرق درروایت اذینه (اسم یک شخص) که مقطوع است و این ضعیف تر ازآن است که بتواند روایات زیاد که درمیان آنها هم صحیح وجود دارد و هم حسن تخصیص بزند.

واگر بتواند تخصیص بزند موارد یاد شده باید کمتر ازارث زوجه باشد. درصورتی که این روایات اذینه دلالت بر محرومیت کلی زن بدون فرزند داردو شاید تقلیل از تخصیص آیه سزاواتر باشد وآن اینکه بگوییم فقط بر محرومیت زن بدون فرزند دلالت دارد، نه بر محرومیت زنی که دارای فرزند می باشد و این قول اولی است.

 

 

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد میراث زن وشوهر

دانلودمقاله امام خمینى و میراث حکمت عرفانى اسلام

اختصاصی از فی گوو دانلودمقاله امام خمینى و میراث حکمت عرفانى اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


آفتاب - فرهنگ و اندیشه: باید تاکید کرد که علاقه امام خمینى به فلسفه عرفانى اسلامى در مراحل اولیه دوران تحصیلش، نه چیزى بدیع است و نه امرى احساسى. با این‏که منابع مربوط در دسترسند، پیش از این، هیچ محققى به تحلیل منظم نظرات عرفانى و مابعدالطبیعى امام خمینى نپرداخته است. آنچه در پى مى‏آید کوششى است در جهت اداى حق این جنبه از میراث امام خمینى .

مقدمه
در سال 1968 پنج‏سال پس از اخراج آیت‏الله روح‏الله خمینى از ایران، ساواک، پلیس امنیتى شاه، به خانه او در قم یورش برد و اوراق و نوشته‏هاى وى، از جمله شروح و تفاسیرى را که در دهه 1930 در باب عرفان نوشته بود، ضبط و توقیف کرد.

 

پانزده سال بعد، در سال 1983، پاره‏اى از آثار مفقود خمینى را یکى از طلاب در همدان پیدا کرد.
او، که نامش هرگز در گزارشهاى بعدى این واقعه ذکر نمى‏شود، دو کتاب از فروشنده‏اى دوره‏گرد خرید که، چون نتوانسته بود در بازار شهر خریدارى بیابد، به یکى از مدارس دینى آمده بود تا آنها را به مبلغ پنجاه تومان بفروشد.
یکى از این دو کتاب، چاپ سنگى‏اى از شرح شرف‏الدین محمود قیصرى
(متوفاى 751/1350) بر فصوص الحکم ابن‏عربى بود که در قرن نوزدهم در مصر انتشار یافته بود; و خود این قیصرى، هم متفکر عرفانى استثنایى و هم از شارحان پرآوازه مکتب ابن‏عربى است.
در حواشى کتاب، این طلبه ،تعلیقات دست‏نوشته بسیارى دید که، بر طبق سنت دیرپاى دستنویسى مسلمانان، در عین حال، هم شرح‏الشرحى بود بر متن اصلى فصوص‏الحکم و هم شرحى بر کتاب قیصرى.

 

طلبه مذکور، با کمال تعجب، پى برد که تعلیقات حاشیه، که به زبان عربى نوشته شده بود، امضاى سید روح‏الله خمینی نیز را در پاى خود داشت.

 

او، که آنچه را دیده بود باور نمى‏کرد، کتاب‏ها را به سرعت نزد آیت‏الله حسین‏نورى، امام‏جمعه همدان برد، و او بى‏درنگ خط [امام] خمینى را در حواشى تشخیص داد.
و اما کتاب دیگر، معلوم شد که رساله‏اى همراه با شرح و تفسیر است در باب کلام شیعى، که پسر ارشد آیت الله خمینى،
سید مصطفى، بر آن تعلیقاتى نوشته بود.

 

چندین محقق مسلمان، به سرعت دست‏به کار انتشار این آثار به‏تازگى کشف شده گشتند.
این محققان آثار مذکور را متعلق به موضوعات و مطالب عرفانى قلمداد کردند.

 

ظاهرا متن شرح‏الشرح آیت الله خمینى، به خودى خود، به چشم گردآورنده و ویراستار به اندازه کافى با ابهت جلوه نکرد. چراکه وى تصمیم گرفت که آن را با شرح‏الشرح دیگرى که آیت الله خمینى در حواشى مصباح الانس نوشته بود تکمیل کند، و این مصباح الانس شرحى است که محمد بن حمزه فنارى (متوفاى 834/1431)، عالم مشهور عثمانى، بر مفتاح الغیب صدرالدین قونى (متوفاى 673/74-1273) نگاشته است.
این دو شرح‏الشرح کاملا باهم سازگارند و تصورى از دیدگاه عرفانى و فلسفى احتمالا بزرگ‏ترین، یا دست‏کم بانفوذترین، رهبر سیاسى مسلمان در قرن بیستم به ما مى‏دهند.
با توجه به جایگاه نویسنده، گردآورنده و ویراستار ،پیش‏نویس دست‏نوشته‏اى را که به خوبى استنساخ شده بود براى آیت الله خمینى فرستاد تا وى تصحیح و تایید کند.
آیت الله خمینى، پس از اعمال چند تغییر جزئى مربوط به سبک نوشته، اجازه انتشار آن را داد.

 

گردآورندگان و ویراستاران، از چاپهاى سنگى متون اصلى، آن قطعاتى را که وى بر آنها شرح نوشته بود حفظ کردند.
با این همه، کوشش در جهت فهم استدلالهاى پیچیده نویسنده، بدون رجوع به متون اصلى‏اى که آن استدلالها بر آنها توقف دارند، کار نسبتا دشواری است.
بنابراین، براى فهم و ارزیابى درست موضع
آیت الله خمینى در قبال قیصرى و فنارى و کل فلسفه عرفان، متون این دو متفکر لازمند.

 

از همین آغاز، باید تاکید کرد که علاقه آیت الله خمینى به فلسفه عرفانى اسلامى در مراحل اولیه دوران تحصیلش، نه چیزى بدیع است و نه امرى احساسى.
با این‏که منابع مربوط در دسترسند، پیش از این، هیچ محققى به تحلیل منظم نظرات عرفانى و مابعدالطبیعى ایشان نپرداخته است.
آنچه در پى مى‏آید کوششى است در جهت اداى حق این جنبه از میراث بنیانگذار جمهوری اسلامی که، هرچند به اندازه دستاوردهاى سیاسى‏اش مورد توجه واقع نشده ،درخور مداقه‏اى جدى است.

 

خاستگاه و تحصیلات
[امام]خمینى در 24 سپتامبر 1902 در شهر خمین، که شهرى کوچک در جنوب غربى تهران است، در میان خاندانى روحانى از سلاله پیامبر(ص)، برآمد.
علوم دینى را با برادر بزرگ‏تر خود، آیت‏الله مرتضى پسندیده، شروع به فراگیرى نمود و از تعلیم و تربیت دینى استوارى برخوردار گردید; در سنین نوزده سالگى به شهر اراک، که در نزدیکى خمین بود، عزیمت کرد و در آنجا در حوزه درس عبدالکریم حائرى (متوفاى 1355ه ق./ 1937م.)، که یکى از علماى بزرگ شیعى بود، شرکت نمود.
وقتى که حائرى در سال 1921 به قم دعوت شد،این طلبه جوان نیز به دنبال وى رهسپار قم گردید و به زودى با میرزا محمدعلى شاه‏آبادى (1292 1369 /1875-1950)، جامع معقول و منقول، آشنا شد.

 

این استاد، به همراه متفکر دینى تا حدى جنجال‏برانگیزى همچون میرزا على‏اکبر حکیم [شاگرد مرحوم حاج ملاهادى سبزوارى (1878/1295)] (1925/1344) و احتمالا چندتن دیگر از علما، خط سیر مطالعات عرفانى او را مشخص نمودند; این اساتید و مشایخ ایشان، آیت‏الله آینده را به سنت دیرپاى تعلیم و تربیت اسلام ایرانى پیوند دادند.
این سنت گرایشهاى عرفانى و حکمى‏اى را باهم تلفیق مى‏کرد که سابقه‏شان به تعالیم شخصیتهاى مؤثرى در تاریخ فکرى شیعه، مانند میرداماد (متوفاى 1040/1630) و ملاصدرا (متوفاى 1050/1640) مى‏رسد.
این دو تن نیز از سلف عظام، همچون حیدر آملى (متوفاى حدود 787/1385)، ابن‏عربى و یحیى سهروردى،(کشته شده به سال
587/1191) الهام گرفته‏اند.
با این مقدمات، کاملا طبیعى به نظر مى‏رسد که کتاب الاسفار صدرا اولین اثر عرفانى‏اى بوده است که امام خمینى زیر نظر شاه‏آبادى فراگرفته است.
ملاصدرا در این اثر، سیر و سلوک معنوى‏اى را که سالک طریق عرفان دارد تشریح کرده است. و بر وظایف عارف در قبال جماعت اهل ایمان، که ناشى از سیر و سلوک ظاهرا فردگرایانه اوست، تاکید ورزیده است.
صدرا این سیر و سلوک معنوى را به چهار مرحله تقسیم کرده، که از سویى، مطابق با مرتبه توفیق معنوى سالکند و، از سوى دیگر، مطابق با شان او به عنوان پیام‏آور الهى.

 

سفر اول سیر من النفس والخلق الى الحق، سفر دوم من الحق الى الحق و تردد و آمد و شد میان ذات و صفات الهى، سفر سوم من الحق الى الخلق والنفس، و سفر چهارم من الخلق الى الخلق است که در آن، سالک موهبت جدیدى از سنخ امور معنوى و اخلاقى به جامعه خود ارزانى مى‏دارد.
این الگو از سرنوشت انسان که مورد توصیف ملاصدرا و مورد قبول [امام] خمینى قرار گرفت، سابقه‏اش به آموزه‏هاى تصوف متقدم بازمى‏گردد.
مثلا توصیف ملاصدرا از اسفار چهارگانه، یادآور نظرات ابن‏عربى در مورد انسان کامل است، از این حیث که بر نقش انسان کامل به عنوان رهبر دینى جماعت اهل ایمان تاکید خاص دارد نقشى که بعضى از محققان غربى خواسته‏اند بى‏اهمیت جلوه‏اش دهند، و در عوض، تمام توجه خود را به نقش انسان کامل در نیروى جهانى بسیار مهمى که حلقه اتصال مبدا و معاد است، معطوف کرده‏اند.

 

متن درسى بعدى آیت الله خمینى در مورد عرفان، شرح فصوص الحکم قیصرى است.
این اثر همراه با شرح فصوص الحکم عبدالرزاق کاشانى (استاد قیصرى) ظاهرا از معروف‏ترین و مؤثرترین شروحى مى‏باشد که بر شاهکار ابن‏عربى نوشته شده است.
لیکن شرح قیصرى آثار عمیق و دیرپایى در شکل‏گیرى نظرات آیت الله خمینى، عموما، و آراء مابعدالطبیعى وى، خصوصا، داشته است. او در آثار عرفانى خویش از این شرح استفاده‏هاى زیادى کرده است.
بعد از مطالعه شرح قیصرى، آیت الله خمینى توجه خویش را به سرچشمه و منبع اصلى سنت تفسیر عقلى و استدلالى میراث ابن‏عربى، که به صورت چکیده در آثار قونوى دیده مى‏شود، معطوف نمود. قونوى مرید و شاگرد مستقیم ابن‏عربى است. اولین برخورد آیت الله خمینى با تعالیم قونوى به احتمال قوى از طریق شرح فنارى بر مفتاح الغیب قونوى بوده است.
فنارى سالیان متمادى قاضى‏القضات بورسا بوده است.
فنارى ادعا کرده که اجازه تدریس مفتاح الغیب را از پدرش دریافت نموده است. و ظاهرا پدر فنارى یکى از شاگردان قونوى بوده است.
متن مفتاح الغیب همراه با شرح و تفسیر فنارى، در برنامه درسى سنتى مدارس ایران بعد از فصوص الحکم ابن‏عربى و اسفار ملاصدرا تدریس مى‏شده و عالى‏ترین اثر در مابعدالطبیعه به شمار مى‏آمده است .
تحصیلات آیت الله خمینى در قم زیر نظر شاه‏آبادى، حداقل شش سال (یعنى تا زمانى که آن مدرس عرفان به تهران عزیمت نمود) به طول انجامید.
آیت الله خمینى ،به مطالعه آثار فلاسفه و عارفان مسلمان قرون وسطى ادامه داد. محتمل به نظر مى‏رسد که وى بعضى از ریاضتهاى عملى مراحل اولیه طریقه تصوف، همچون اعراض از لذات و تمنیات دنیوى، زهدورزى و قناعت، دقت و وسواس در تشخیص حلال و حرام، را به کار مى‏بسته است.
تذکره‏نویسان در شرح اوصاف و احوال
آیت الله خمینى بدین نکته اشاره دارند که ساده‏زیستى و ریاضت‏کشى وى، که در زمان تحصیل او در قم کسب شده بود، همچنان تا روزگارى که به زعامت و رهبرى ایران رسید ادامه داشت و هیچ‏گونه تغییرى نیافت.
مراحل ارتقا و رشد معنوى و فکرى آیت الله خمینى، همچنین کتابهاى درسى او عمیقا سنتى است.
وى از راه و روش بسیارى از متفکران دینى سلف خود متابعت مى‏کرد.
این راه و روشها در کتابهاى تراجم و شرح‏حال علماى قرون وسطى ذکر شده است.
از آموختن رسمى و مرسوم فقه و کلام شروع نموده، آنگاه به ریاضت و تهذیب مى‏پرداختند و این تهذیب و ریاضت معمولا سالک طریق را به سنورانیتزى الهى و شهود بى‏واسطه حقایق جهان و حضرت حق رهنمون مى‏گشت.
مشابه این تکامل و ترقى معنوى و فکرى احتمالا از زندگى‏نامه خودنوشت متکلم بزرگ اهل‏تسنن، محمد غزالى (متوفاى 505/1111) و همچنین از شرح احوال حیدر آملى و ملاصدرا، دو نماینده عمده طریقت عرفانى شیعه، استنباط مى‏گردد.

 

آثار و تاثیرپذیریها
نتیجه مطالعات فلسفى و ریاضتهاى معنوى آیت الله خمینى در قم، به صورت اختصارى و موجز در کتاب شرح دعاء السحر به سال 1928 و همچنین در اولین رساله مستقل عرفانى او مصباح الهدایة الى الخلافة والولایة که یک سال بعد از کتاب پیشین نوشته شده، بیان شده است.
کتاب مصباح‏الهدایة حاوى شرحى نسبتا منسجم از نظرات خمینى در مورد فلسفه و عرفان اسلامى است که نیازمند بررسى دقیق‏ترى است.
با مرورى گذرا به نقل‏قولهایى که وى در کتابش ذکر کرده است، مى‏توان دریافت که وى وامدار منظومه فکرى ابن‏عربى است.
آیت الله خمینى بیشتر شیفته تفاسیر و شروح عقلى و استدلالى تعالیم ابن‏عربى که به ابتکار قونوى صورت گرفته، مى‏باشد.
این شروح از قرن چهاردهم به این طرف، مورد تایید متفکران شیعى داراى نظریات عرفانى قرار گرفته است.
آیت الله خمینى سواى مشایخ و اساتید مستقیم خود، یعنى شاه‏آبادى و سعید قمى، که هر دوى ایشان از پیروان سنت وجودى واحدى مى‏باشند، تمایل خاصى نسبت‏به فصوص الحکم و الفتوحات المکیة ابن‏عربى، مفتاح الغیب قونوى، شرح فصوص الحکم قیصرى و شرح قصیدة ابن‏الفارض از کاشانى و اصطلاحات الصوفیه ابراز مى‏دارد.
وى همچنین مکرر، به الاسفار الاربعه ملاصدرا ارجاع مى‏دهد.
حتى بدون این نقل‏قولهاى علنى، اتکاى آیت الله خمینى به این متفکران را مى‏توان از ویژگیهاى سبک‏شناختى و اصطلاحات متن مصباح‏الهدایة که ویژگیها و اصطلاحاتى خاص مکتوبات مکتب ابن‏عربى است، استنتاج کرد.
در عین حال،آیت الله خمینى به مناسبتهایى، اسامى بعضى از متصوفان را که خارج از نت‏شیخ اکبر (محیى‏الدین) مى‏باشند نیز ذکر کرده است. مثلا سواى سهروردى مقتول، که به صورتى گذرا و بدون ارجاع به هیچ یک از آثارش مورد نقل‏قول واقع مى‏شود، آیت الله خمینى دو شعر عرفانى، یکى از [خواجه] عبدالله انصارى (متوفاى 481/1089) صوفى حنبلى مشهور هرات و دیگرى از [ملاى] رومى نقل مى‏کند.
ابیات مزبور به زبان فارسى نقل‏قول شده است.
این روش را آیت الله خمینى در آثار بعدى عرفانى‏اش نیز به کار گرفته است. وى ظاهرا براى زبان فارسى در انتقال ظرایف و دقایق تجارب عرفانى مزیت و رجحان قائل است; حال آن‏که نظرپردازیهاى مابعدالطبیعى و بیانات علمى او همواره در قالب اصطلاحات و تعابیر کلامى و عرفانى عربى بیان شده است و این روشى است که در میان نسلهاى زیادى از اسلاف و پیشینیان وى از مقبولیت‏برخوردار بوده است.

 

جالب است ‏بدانیم که عنوان اولین رساله عرفانى آیت الله خمینى مطابق است‏با عنوان کتاب راهنماى مشهور صوفیه که توسط عزالدین محمود کاشانى (متوفاى 735 / 35-1334) نگاشته شده و اقتباسى است از عوارف المعارف که به زبان عربى، توسط شهاب‏الدین عمر السهروردى (متوفاى 1234/632) یک قرن پیشتر از زمان کاشانى تالیف شده است.
البته این تشابه عناوین مى‏تواند از باب توارد باشد; چراکه جنبه‏هاى عملى و اخلاقى تصوف که براى مصباح کاشانى اهمیت محورى دارند، کاملا با علایق مابعدالطبیعى‏اى که مطالب مصباح آیت الله خمینى از آنها حکایت مى‏کنند، فرق دارند.

 

به فهرست‏بزرگانى که در مصباح الهدایه از آنها نقل‏قول شده است، باید احادیث و روایاتى از امامان شیعه، و عمدتا على[ع] و حسین بن على[ع] را نیز اضافه کرد; و نیز روایات و احادیثى را که از طریق راویان معتبر و موثقى همچون کلینى (متوفاى 329/ 41-940) و ابن‏بابویه صدوق (متوفاى 381/ 92-991) نقل شده است.
آیت الله خمینى به ابن‏سینا و کتاب الشفاى وى نیز به مناسبتهایى استناد مى‏کند، که با توجه به تاثیر بارز ابن‏سینا بر مکتوبات وجودى، عموما، و مکتوبات قونوى، خصوصا، امرى طبیعى است.
شاید آنچه بیشتر جلب توجه مى‏کند این است کهآیت الله خمینى اتکاى عجیبى به آثار ارسطو دارد.
آیت الله خمینى اولین اندیشمند اسلامى نیست که تحت تاثیر فیلسوف باستانى واقع شده است.
این به اصطلاح، اثولوجیاى ارسطوطالیس که آیت الله خمینى در شرح خودش از نظریه جهان‏شناختى بدان استناد مى‏کند، در حقیقت، فقط تاویل و تفسیر نه‏گانه‏ها [یا تاسوعات] فلوطین است که توسط یک نویسنده یونانى‏مآب، و احتمالا دیودوکوس پروکلوس (متوفاى 485) تصنیف شده است.
از آنجا که اثولوجیا ساز تعالیم اصیل و واقعى ارسطو فاصله عظیم گرفته است، سندیت و اعتبار آن توسط تنى چند از متفکران مسلمان قرون وسطى، که با میراث اصیل فیلسوف استاگرایى [ ارسطو] آشنا بوده‏اند، به زیر سؤال رفته است. این قبیل تردیدها، به عنوان مثال، توسط سهروردى مقتول، مؤسس مکتب عرفانى اشراق، و پس از او توسط شارح مشهور وى، قطب‏الدین شیرازى (متوفاى 1311/710) بیان شده است.
از اواسط قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم، سندیت اثولوجیا موضوع مناظرات و مباحثات عالمانه میان اسلام شناسان و مورخان غربى‏اى بود که در باب تفکر یونانى‏مآبانه مطالعه مى‏کردند. گرچه برخى متفکران مسلمان که نتیجه تحقیقات اروپاییها را در مورد تمدن اسلامى مى‏توانستند مطالعه کنند، ممکن است‏بدین نکته به خوبى پى برده باشند که ارسطو هرگز چنین اثرى را تالیف نکرده است، این حقیقت فقط در دهه 1950 و به برکت تحقیقات فیلسوف مصرى، عبدالرحمن بدوى، به صورت گسترده‏اى در جهان اسلام معلوم شد.

 

ترکیب و تلفیق
فهرست[اسامى] متفکران مسلمانى که بر آیت الله خمینى تاثیر گذارده‏اند آموزنده است. چراکه لایه‏هاى اصلى‏اى را که گفتار امام خمینى را در مصباح الهدایة مى‏سازند نشان مى‏دهد. این فهرست‏شاهدى است‏بر شیفتگى و مجذوبیت او نسبت‏به نظریات مابعدالطبیعى و جهان‏شناختى که ریشه در آراء و نظریات ابن‏عربى دارند و سپس در راستاى تفاسیر و شروح عقلى و استدلالى قونوى توسعه و تکامل یافته و به توسط مکتب وجودى جاودانه گشته‏اند.
اما آیت الله خمینى جوان به خوبى دریافت که جهان‏نگرى این متفکران بر پاره‏اى از انگاره‏هاى قدیم‏تر، از جمله انگاره‏هایى که پیش از ظهور اسلام پدید آمده‏اند، مبتنى گشته است. بنابراین، وى به متونى روى آورد که در آنها این انگاره‏هاى قدیم تر به صورتى تعبیر مى‏شدند که احساس مى‏کرد مناسب با اهدافش هستند.
از لحاظ نظرى، آیت الله خمینى آمادگى پذیرش نظریات غیراسلامى را داشت; البته به شرط آن‏که مورد تایید سنت که افکار او از چارچوب آن تراوش مى‏کرد مى‏بودند.
در عین حال، وى نسبت‏به محدودیتهاى نگرشهاى کفرآمیز و، در نتیجه، ناقص و نارس که مزین به وحى توحیدى نبودند، آگاه بود.
بنابراین، وى همیشه در جستجوى راهى جهت تقویت‏ساختار نظرى نوافلاطونیان به وسیله چارچوب سنت اسلامى برمى‏آمد تا ترکیبى، از صدورگرایى فلسفى و وحى دینى خلق کند.
این بعد دینى، دست‏کم در کتاب مصباح الهدایه در سه رشته اصلى علوم اسلامى: مجموعه حکمت‏سنتى ماثور یعنى قرآن و حدیث‏شیعى نظریه شیعى امامت، و میراث عرفان اسلامى (یعنى مکتب عرفان ایرانى با یک نگرش وجودى شاخص) نشان داده شده است.

 

مطمئنا، بعضى از منابع و مراجع دیگر ابن‏سینا و صوفیان ایرانى پیشین همچون [خواجه عبدالله] انصارى و [ملاى] رومى به صورت مبهم در پس زمینه نمودار مى‏شوند، اما ظاهرا اینان فقط نقشهاى دست دوم را در طرح کلى ایفا مى‏نمایند.
علوم سنتى مسلمانان به علاوه تحقیقات نظرى مابعدالطبیعى و الهى طرفداران عرفان، که همیشه استدلالهاى خویش را به زبان وحى اسلامى بیان داشته‏اند، آیت الله خمینى را قادر ساخت که بى‏شخصیت‏بودن وحشتناک مفهوم نوافلاطونى «واحد» (علت اولى) را تعدیل نموده، خداى توحید اسلامى را جایگزین آن کند; ذات واجد صفات و خصوصیات شخصى‏اى که در قرآن و حدیث‏به آن نسبت داده شده است.

 

آیت الله خمینى، با به صحنه آوردن مفاهیم جاافتاده اى که بسیارى از نسلهاى متفکران عرفانى و عالمان ربانى اسلام،ساخته و پرداخته بودند، همانند بسیارى از علماى سلف به دنبال غلبه بر مشکلات همیشگى ناشى از تعالى و ضرورت موجود مطلق و ظهور زمانى و مکانى آن در شالوده مادى که به ظهور عالم شهادت منجر مى‏شود است.
آیت الله خمینى چنین استدلال مى‏کند:
گفته شده است وجود ممکن است از طریق ظهور احدى غیب که در آن تمامى اسماء و صفات [الهى] محوند، ظاهر شود. این چنین تجلى‏اى توسط (اسم‏مستاثر) و هفتادوسومین حرف اسم اعظم رخ مى‏دهد.
لذا این مقام، مقام بشرط لائیه است. در این مقام او اسمى دارد، هرچند در علم غیب اوست. و این همان تجلى غیبى احدى است که به واسطه فیض اقدس رخ مى‏دهد و اما ذات [الهى] من حیث هى در هیچ‏کدام از مرائى [عالم] ظاهر نمى‏شود و هیچ‏یک از سالکان در میان اهل‏الله و صاحبدلان و اولیاءالله را توان مشاهده آن نمى‏باشد.
این مقام غیب است، اما به معناى غیب احدى است که نه اسم دارد و نه اشاره به او مى‏شود و نه کسى طمع آن مقام را دارد.
[به گفته شاعر]: «عنقا شکار کس نشود دام بازگیر» لکن خداوند ممکن است‏به صورتى متجلى شود که حقایق تمامى صفات و اسماء را در برگیرد.
این مقام اسم اعظم است، پروردگار انسان کامل و [مرتبه] تجلى علمى حق به طریق کثرات اسمائیه که تمام دیگر تجلیات اسمایى را شامل مى‏گردد و این مقام واحدیت است.

 

براى غلبه بر تقابل آشکارى که خداوند را از ماسوا جدا مى‏کند،آیت الله خمینى از نظریه اسماء و صفات خداوند که ابن‏عربى و مکتب وجودى به‏تفصیل ساخته و پرداخته‏اند، استفاده وافر مى‏نماید.
در مقام تفسیر آیه «بسم‏الله الرحمن الرحیم‏» که متن قرآن با آن آغاز مى‏شود و بعدا در صدر هر سوره قرآنى آمده، این توضیح را براى دو عنوانى که به خدا نسبت داده شده است ارائه مى‏کند:
بدان که اسم الرحمن الرحیم یکى از اسامى جامع و شامل [خداوند] است.
در واقع مقامى است که در آن سعه [بالقوه] وجود خارجى به ظهور رسیده و بنابراین به محض ظهور از غیب [الهى] شهود مطلق قابل رؤیت است. و این همان تجلى رحمت رحمانى است و از طرف دیگر، مقامى است که در آن وجود، از طریق قبض واحد، جمع مى‏شود و لذا به قلمرو عالم غیب باز مى‏گردد.
پس هرگاه وجود به مرحله بطون رسد و به پیشگاه خدا برسد، این رحمت رحیمى است و اما اسم اعظم خدا مقامى است که در آن قبض و بسط جمع مى‏شوند. این مقام جمع‏الجمع است. و به همین جهت است که در عبارت بسم‏الله الرحمن الرحیم این دو صفت‏بعد از اسم اعظم خداوند (الله) واقع شده‏اند.

 

تقریبا قطعى است که آیت الله خمینى، با پرداختن به دو نوع رحمت الهى، فکر مهمى را که در فصوص الحکم ابن‏عربى مورد بحث قرار گرفته، در ذهن داشته است.
در فصوص، ابن‏عربى رحمت الهى را بدین‏گونه ترسیم مى‏کند که در دو جهت عمل مى‏نماید: سبه لحاظ بیرونى با خلق متعلق ضرورى حب الهیز (رحمن) و سبه لحاظ درونى در اعاده ترکیب اصلى و اولیه عالم واقعز (رحیم).
هر دو نویسنده به نظر مى‏رسد که به دنبال یک هدفند; از این حیث که هر دو سعى بلیغى مى‏نمایند تا ضرورت مضاعف و اجتناب‏ناپذیر غیریت و هویت را در حب، خواه حب خدا باشد خواه حب انسان، که کشاکش لازم براى تجربه و آگاهى از خودآگاهى پدید مى‏آورد، ترسیم کنند.
آیت الله خمینى، پس از نمایاندن آگاهى عمیق خود از مشکل ابن‏عربى، اقدام به آشتى دادن تنزیه و تشبیه مى‏نماید; تنزیه یعنى تصور و تصویرى از خدا که، بر طبق آن، خدا مطلقا غیرقابل مقایسه با جهان و مغایر با آن است، و تشبیه یعنى تصور و تصویرى از خدا که، بر طبق آن، خدا کمابیش شبیه عالم خلقت و ساری و جاری در آن است، و این تشبیه، نظرى است که به نظر متون مقدس دینى و مذهبی نزدیک‏تر است.
به این قصد،آیت الله خمینى به شیوه‏اى متوسل مى‏شود که به تعبیر یکى از دانشمندان معاصر، دیالکتیک عرفانى است; چنین دیالکتیکى حائز موقعیت مهمى در گفتار ابن‏عربى مى‏باشد و سپس توسط پیروان وى در به عقد هم درآوردن فلسفه و عرفان دنبال شده است.
در بحث مساله تنزیه و تشبیه،آیت الله خمینى خیلى صریح و روشن با حکماى متصوف هم‏مرامى مى‏کند و راه‏حلهاى مدرسى (مرسوم در گذشته) را که به توسط الهى‏دانان نظرى مسلمان مورد دفاع واقع شده مردود مى‏داند.
خواهى دید که این قوم [ الهى‏دانان نظرى و متفکران عقلى] ممکن است هرگونه رابطه‏اى [میان جهان و خالقش] را انکار کنند و یک‏نوع تمایز و تغایر [میان این دو] فرض نمایند و بنابراین حق را از خلق جدا کنند. اینها از این حقیقت غفلت کرده‏اند که این (تمایز حق از خلق) به طور ناگزیر منجر به «تعطیل‏» (خلع صفات از خداوند) و بستن دستهاى او با ریسمانهاى نظام علت و معلولى مى‏گردد. غلت ایدیهم و لعنوا بما قالوا.
گاهى اوقات اینان تمایل دارند که قائل به امتزاج [خدا و خلقت] شوند که این امر منجر به این مى‏شود که به نوعى شباهت میان این دو، قائل شوند و آنها به حقیقت تنزیه خدا جاهلند. برخلاف اینان، عارف، که کاشف [اسرار الهى]، رجل الهى، و سالک سبیلى است که او را به معارف عرفانى مى‏رساند، صاحب دو چشم است. با چشم راستش ارتباط و فنا، یا به عبارت دیگر، نفى غیریت و کثرت، را مشاهده مى‏کند، و در عین حال با چشم دیگرش نفى نفى [سابق] و ظهور آثار و خواص حال در کثرت را مى‏بیند. نیز مى‏بیند که به هر موجودى به اندازه استحقاقش داده‏اند. به یمن این امر، در آنچه به [فهم درست] توحید مربوط مى‏شود هرگز پایش نمى‏لغزد، و آخرالامر به مقام کسانى نایل مى‏آید که به مشاهده وحدت دست‏یافته‏اند....

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  19 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله امام خمینى و میراث حکمت عرفانى اسلام

دانلودمقاله زمینه های مختلفی از آثار هنری و میراث فرهنگی

اختصاصی از فی گوو دانلودمقاله زمینه های مختلفی از آثار هنری و میراث فرهنگی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


آشنایی با هنر تمدنهای باستانی و حوزه های فرهنگی کهن شاید از ضروری ترین دانشهای بشری محسوب می شود ، چرا که هنر آینة تمام نمای هویت فرهنگی انسانها در هر جامعه و هر عصر است و انسان برای شناخت خود و آگاهی به تحولاتی که از ابتدا ترین نوع زیست تاکنون سیری نموده نیاز به این دانش دارد .
امروز ما در کشورهای متعدد و جوامع بی شمار با فرهنگها و آداب و رسوم متنوع و گسترده ای روبه رو هستنم که هر یک از از این فرهنگها بر پایه های یک یا چند تمدن کهن استوار است . شناخت این تمدنها تنها از راه مطالعه اثار هنری بجای مانده ازآنها میسر است .
در این بررسی زمینه های مختلفی از آثار هنری و میراث فرهنگی به جای مانده و همینطور این تحقیق پس از مطالعة کتابها و منابع در دست و و با کسب دانش اجحالی ثبت به هنرهای دوران باستان به توان نسبی تنجزیه و تحلیل آثار و درک ارتباط آنها با خاستگاهشان پابند .
با توجه به این که هنر بازتاب زحمات ، تلاش و حاصل زندگی انسانهاست و نقش بزرگی از تمدن جوامع مختلف را تشکیل می دهد ، بررسی و شناختآندر گذشته های دور و نزدیک بسیار مفید و ضروری است .
ایران باستان :
ایران یکی از اولین کشورهای متمدن جهان بوده که مردمی را نادرآنسکونت داشته و دارند . سرزمینی که هیچگاه مرمانآنبت پرست بودند . مردمانی که نخستین فرمان جهانی حقوق بشر را نوشتند و با شعری از سعدی (بنی آدم اعضای یکدیگرند) سر در سازمان ملل را زینت بخشیده اند .
ایران باستان قبل از اسلام ، است اولسومریها و سپس عیلامیها در این سرزمین حکومت و زندگی می کردند که حدود سه هزار سال پیش آریاییها به درون فلات ایران آمدند و بر ساکنان ایران غلبه کردند . دینآنها نوعی یکتاپرستی بود و به اهورا فردا اعتقاد داشتند آنان سرزمین خودرا اریاتوویچ ( ایران و پچ )یعنی مسکن آریائیان خوانده ، ایران تغییر یافته همین نام است ، مادها و پاریسها توصیه بزرگ آزاریاییها بودن که ابتدا مادها به قدرت رسیدند ، سپس کوروش بزرگ با تشکیل حکومت پارسیان و متعد کردن مادها و سایر ملل و کشورها با خود بزرگترین و درخشانترین دولت اجتماعی و جهانی آنروز را به نام هخامنشان پایگذاری کرد . هخامنشان 130 سال پس از سلوکیان 100 سال ، اشکانیان 400 سا و ساسانیان440 سال ، حکومت کردند در نهایت بدلیل بی منطقی و بی عدالتیهاغی حاکم بر ایران در زمان قبل از اسلام و استفاده از ابزاری از دین زرتشت کشور اهورایی ، متمدن و با فرهنگ ایران برعت مسلمانان فتح شد و دین ذرتشتش به اسلام و زبان پارسی به عربی تغییر کرد .

 

هخامنشیان :
بنیانگذار سلسله هخامنشان کورش بود که حقوقدانان جهان او را به عنوان نخستین بنیانگذار حقوق بشر ومنشور آزادی او را نخستین فرمان جهانی حقوق بشر می دانند که بخشی ازآنبه شرح زیر است :
بخشی از نخستین فرمان جهانی حقوق بشر :
منم گوروش ، شاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه دادگر آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم همة مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند ، ارتش بزرگ من آرامی وارد بابل شد . نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و سرزمین وارد آید من برای صلح کوشیدم . من برده داری را بر اندلختم به بدبختیهایآنها پایان بخشیدم .
فرمان دادم که همة مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند من همة شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم ، فرمان دادم تمام نمایشگاه هایی را که بسته شدهبود بگشایند همه خدایان این نمایشگاه های را بجای باز گردانم ، همة مردم را که پراکنده و آواره شده بودند به جایگاه های خود بر گردانم و خانه های ویران آنان را آباد کردم . من برای همة مردم جامعه ای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم . افلاطون او را می ستاید و دربارة او می گوید : کوروش سرداری بزرگ و دوستی عالیقدر برای وطن خود بود به هنگام فرمانروایی او ایرانیان ملتهای زیادی را زیر فرمان خود در آوردند ، وی به همة مردمان حقوق مردم آزاد بخشید .

 

یابسارگاد
در شمال غربی استان فارس بر دامنة کوه ها و تپه های منشعب از جبال زاگرس جلگه ای ذوزنقه ای شکل در امتداد شرق به غرب به فاصلة 70 کیلومتر از تخت جمشید قراردارد که بهآنیابسارگاد می گویند .
مکانی مقدس و خارق العاده کر از دید باز به مقبره ای ما در شاه سلیمان مشهور بوده است . که مکانی است که مهمترین اثر این مجموعة مقبرة کوروش کبیر . مؤسس سلسلة هخامنشیان است .
تخت جمشید :
رمز و رازی است میان انسان و زمان که پیوسته می آیند تا بگذرند . می آیند و می گذرند و لحظه های یانندنی با او با خود می برد و خاطره های ماندگار در باور روزگار می ماند . نزدیک به هزار سال قبل از میلاد مسیح قبایلی از نژاد و قفقازی که آرین خوانده می شدند از جنوب روسیه افرادی به جلگه ای وسیع در جنوب کوچ کردند که ازآنپس ایران نامیده شد . قبایل تازه وارد خود به سه شاخه تقسیم شدند . مادها در بخشهای عمدة بالای زاگرس مطلوب .
در شمال غربی و مغرب ایران زمین ماندند . و مرکز فرمانروایی خود را اکتابان یا همان همدان کنونی قراردادند . و پارسها که تا جنوب فلات ایران راه آمدند و سر انجام در آشان و پرسوناش استقلال یافتند و گروه سوم پارتها بودند دیده اند سال مادها همچون سایر اقوام همجوار گرفتار تاخت و تاز قومی خونخار و جنگجو به نام آشوریها به سر آوردند و به ناگیر در کنار گله داری و چراخبگاوری آموختند و نیرومند شدند و سر انجام بر دشمن غلبه یافتند هرگه قوم آشود در قرن هفتم پیش از میلاد مسیح اتفاق افتاد و هم در این قرن پر اشوب پارسیان به قوم ایلام تسلط یافتند و از میان امیران خویش رهبری هوشمند برگزیدند که هخامنتل نام داشت وی همراه فرزندش کوج را از میان طوایف پارسی برداشت و بنای پادشاه کوچکی گذاشت که آرمانهای بلند در سر داشت .
نخستین اتفاق در تحقق آرمان پارسیان و تسلط یکی از پادشاهان پارس با دختر پادشاهی از اخرین شاهان ماد بود که ثمرة این زناشویی کوروش شاهزادة نام آوری شد که در سایة او هوشیاری و کاروانی او جدایی سیاسی و جغرافیایی مادها و پارسها بعد از 500 سال از میان بر خاست و مادها رو به زوال نهادند حضور فرمانده ای توانمدند و دل اگاه که در خلق و خوی انسانی و شیوه های جنگ اوری یگانة زمان به شمار می امد دیگر شاهان و قدرتمندان را به حراس انداخت در نتیجه اتدوام جنگهای خونین آنان از پای در آوردند و کوروش ماندگار ماند چنان که در سال 530 سال قبل از میلاد هنگامی که چشم از جهان فرو می بست بزرگترین امپراطوری جهان را میراث نهاده بود وارث بلامانع و با تدبیر این میراث 8 سال بعد به نام داریوش بزرگ بر عریکة قدرت تکیه زد .
داریوش طی 35 سال پادشاهی خود از تنگة درونل گذشت اروپای کنونی را در نبردی و کنون تا کنار رود دانوب پیش رفت و در شمال شرق مرز کشور را به کنارة رود سند در هند رساند و بر 28 پادشاه تسلط یافت و آبراه های میان دریای مدیترانه و دریای سرخ حفو کرد که 2400 سال پیشگام کانال سوئز امروز ی بوده است برای چنین غفلت و اقتداری پایتختی بی همتا و با شکوه لازم می آمدند که نه شهر باشند نه یک دژ جایگاه شایسته ای باید باشد برای بار آمد سران کشورهای مطبوع مکان مناسبی باشد برای مشورت بزرگان و قرارگاهی با شموه برای بر پایی جشنها و آیینهای مذهبی و ماسم نوروز و حضور افسران و درباریان در مکانهای مقدس و در جوار کوه رحمت در مرو دشت پارس که لطافت هوای زمستانی شوش را داشته باشند با تاکستانها و باغها و آسمانهای زلال بی طوفان . این بازماند بنای تخت جمشید است پایتخت یا شکوهمند هخامنشیان آمیزه ای از معماری و هنر جادوی زیبایی و افتدار مجموعه به وسعت 135 هزار متر مربع که برای تکمیلآن200 سال وقت لازم بوده طرح اصلی مجموعة تخت جمشید در دوران فرمانروایی داریوش اول ریخته شد و خشایارشاه در توسعه و تکمیلآنسهم بسزایی داشته برای برپایی چنین بنایی سنگهای کوه رحمت در منطقة مرو شدت برای معماران و سنگ تراشان بسیار مناسب بوده . سنگهای آهکی با رنگهای طبیعی و گوناگون دیوارها با آجر لعابدار و کف اتاقها با گچ کاری پوشانده شده بود . روی درها را با قطعات سیم ذرد می آرامیختند پرده ذهای بزرگ ایوان بزریابی درون و بیرون کاخها افزود و فرشهای نفیسها اتاقها چشم ه ها را خیره می کرد و کارخها در اندازه ها و ابعاد مختلف این مجموعة کاربردی خاص داشتند . در قسمت غربی بنا تخت جمشید یگبان ورودی قراردارد به هنگام بار آم . شاه شاهان با وقار ارامش چنان که رسم مردان بزرگ است برآنگام می نهاده 110 پله که از هر طرف ظریف و کوتاه تا عبور و مرور دربابیان را که با اسب بالا و پایین می رفتند آسان کند . نیز نمایندگان پا به سن گذاشته آشورها که میهمانان گرانقدر بودند به راحتی ازآنها بگذرند . دور تا دور پله های را بوسیلة معجزه هایی بسته بودند که هفت پله و چهار طبقه داشتند و این نشانة تقدس چهار عنصر ( خاک – آب باد ـ آتش ) است . که این اینان اهورایی و یکتاپرست برآنمعتقد بودند . هم د راینهایس از عبور از پله ها به سمت چپ دروازة همة سرزمینها پا بر جا قد بر افراشته و دروازة ملل سنگ و ساز پیکره ها و شونها و اتاقها بالا بلند و گشوده بر روی همة جهان برشیانی آلمان – شاه های بسیاری از این دروازه گذشته اند هنگام نوروز با هدایایی از شرق و غرب بار یافتند و شاد باش گفتند . کتبه ای که بر پای دروازه ملل قراردارد به سه زبان رایجآنروزگار را می گوید . خدای بزرگ است اهورا فردا – خدایی که زمین را آفرید –خدایی که آسمان را افرید . خدایی که اسمان را افرید – خدایی که شادی برای مردمان آفرید ه منم هستم خشایار شاه – شاهان شاه بزرگ یگانه شاه بسیاری – یگانه فرمانروای بسیاری و هر آنچه زیباست به یاری اهورا فردا کردم که اهورا فردا هرآنچه در اینجا کردم بیابد . دری که در این دروازه بوده بیش از 10 متر ارتفاع داشت از چوب صدر درختان لبنیاتی با طلاو نقره تزئین شده بود 25 سال پیش این در بر روی تمام نمایندگان کشورها گشوده می شد و امروز جهانگردان از بازماندةآنمی گذرند ، کاخ آپادانا در قسمت جنوبی دروازة ملل قراردارد نمایندگان کشورها پس از عبور از دروازة مل در کاخ آپادانا بار می یافتند . این کاخ جلل ترین و بلندترین کاخ تخت جمشید است .
یا دو پلکان در شمال و مشرق . پلکان شرقی ظرافت چشمگیری داشته و به فرمان داریوش اول ساخته شد و خشایار شاهآنرا تکمیل نمود که به موازات طول ایوان شرقی کاخ است و با 31 پله به سمت سکوی تخت جمشید می رسد . پلکان شمالی نیز به فرما خشایار شاه بنا شد و به یکی از زیباترین نقشهای این پلکان جدال میان شیر گاو و نر است به نوعی نماد جنگ ایرانیان و سایر ملل به تدبیری پیروزی گرما به سرما و آغاز بهار تزئین و ریزه کاریها روی نقوش برجسته از جلوه های حیرت انگیز پلکان شرقی است . آپادانا دارای بلندترین ستونها با سرستونهایی از تذیین شیر و به نهایت متنوع و زیباست . محلی با شکوه برای برگذاری یکی از مهمترین ایینهای ملی در تخت جمشید . جلوس پادشاه و بارآم رعایا و نمایندگان ملل تابع هنگام آغاز بهار و حراعم نوروز . این واحد شامل تالا بار عام . حرم سرا ، دروازه ، کاخ پذیرایی و در آغاز معماران گرد اگر تپه را دیواری قطور با ارتفاع حدود 20 متر و قطری به همان اندازه بر پا داشتند و ثبتآنرا با خاک پر کردند . دیوارهای کاخ عموماً از خشت و تحل و روی آنها را به گچ یا نقاشی دیواری تزئین کرده اند . دیوارهای ایوان سمت حیاط مرکزی با‌آجر لعابدار پوشانیده شده است و بر رویآننقوش مختلف از جمله ردیف سربازان – نقش شیر و جانوران افسانه ای مانند گاو و شیر بالادارد . نقش خردهر ، کنبه هایی که خط مینی . نقش گل نیلوفر آبی و در طرفین پلکان کاخ نیز ردیف سربازان جاویدان دیده می شود . در سال 1349 شمسی ( 1970 ) میلادی لوح مربوط به ساختمان کاخی که داریوش اول فرمانآنرا صادر کرده است در تپة آپادانای شوش پیدا شد . یکی از این دو لوح به خط و زبان اگوی و دیرگی به خط و زبان ایلامی است . در این الواح ، داریوش اول پس از معرفی خود و سرزمین تحت فرمانش و مواردی که اهورا را به عطا بر کرده است و اشاره به اجرا خود به طرز ساختمان و معماری کاخ اشاره می کند که از جهات مختلف و ازآنجمله هنرهای گوناگون و تاریخچة آنها و سرزمینها خواندنی و حائز اهمیت است ترجمة بند 18 تا 25 این لوحة ایلامی نقل می شود .
18- من آنرا بخط ست اهورامزدا می کنم ابعاد کاخ
19- کر من در شوش ساختم ، از دور مصالحآنوارد شد
20- در عمق زمین کاویده شد تا اینکه
21-به زمین بکر رسیدند وقتی که کاملاً کنده شد .
آنوقت تا 20 با کلوخ پر شد روی این کلوخ سنگ بر پا گردید و تا بند 33 انجام شده از حیث کندن زمین .
24- برای گود کردن آنچه را که انجام شد .
از جهت پر کردن سنگ انجام شد .
پیکره سازی و برجسته ترین کاری که شامل تخت جمشید پاسارگاد - بستون
گل نیلوفر = را که در تمام نقاط تخت جمشید حجاری شده می توان نماد تمدن هخامنش دانست که اینن گل که در اکثر تصویرها در دست شاه و بزرگان و صلح و دوستی ایرانیان را نشان می دهد .
گفته می شود 12 گلبرگ این گل 12 ماه سال را نشان می دهد . سطح فرهنگ هر نرم با علاقه مندی و استفادة آنان از گل رابطة مستقیم دارد .
تصویر زیادگلها در تخت جمشید علاوه ر اینکه خوشبویی و زیبایی این مکان را نشان می دهد دلیلی بر بالا بودن سطح فرهنگ ایرانیانآنزمان نیز است .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  46  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله زمینه های مختلفی از آثار هنری و میراث فرهنگی

دانلود پایان نامه حفظ میراث فرهنگی در ایران با نگاهی بر تمهیدات جهانی

اختصاصی از فی گوو دانلود پایان نامه حفظ میراث فرهنگی در ایران با نگاهی بر تمهیدات جهانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه حفظ میراث فرهنگی در ایران با نگاهی بر تمهیدات جهانی


دانلود پایان نامه حفظ میراث فرهنگی در ایران با نگاهی بر تمهیدات جهانی

دانلود پایان نامه حفظ میراث فرهنگی در ایران با نگاهی بر تمهیدات جهانی

رشته حقوق عمومی
دانشگاه آزاد اسلامی-واحد تهران مرکزی

تعداد صفحات:185
نوع فایل :WORD

مقدمه

الف ـ طرح موضوع:

میراث فرهنگ هر کشور، یکی از اساسی‌ترین ارکان تحکیم هویت، ایجاد خلاقیت و خودباوری ملی است. پژوهش در زمینه‌های مختلف آن موجب روشن شدن ابهامات تاریخی، شناخت ارزش‌های حاصل از حیات طولانی جامعه و تسری ارزش‌های اصیل نهفته در میراث فرهنگی، به حیات امروزین جامعه می‌شود و بالقوه قادر به تعیین مرزهای فرهنگی جوامع بشری بوده و حداقل یکی از عوامل اصلی بازشناسی ملت‌ها و کشورها از یکدیگر است.

هنر و فرهنگ ایرانی به دلیل ویژگی‌های خاص آن و موقعیت ژئوپلتیک کشور، همواره در هنر و فرهنگ جهان معاصر خود تأثیری شایسته و به سزا داشته است که امروزه می‌تواند از جمله زمینه‌های مساعد همکاری‌های بین‌المللی باشد.

 

هزاران محوطه باستان‌شناسی به جا مانده از دوره‌های مختلف پیش از تاریخ و تاریخی، ده‌ها شهر زنده و فعال که دارای هسته مرکزی یا بافت تاریخی ارزشمند می‌باشند، هزاران بنا و مجموعه تاریخی واجد ارزش‌های نفیس فرهنگی ـ تاریخی و صدها هزار قطعه اثر منقول تاریخی موجود در موزه‌ها، هنرهای اصیل سنتی با ریشه‌های چند صد ساله در تاریخ و فرهنگ این ملت و جامعه ای با آداب و سنن منحصر به فرد ، یادگارهای گرانقدر تمدن و فرهنگ غنی، اصیل و بی‌نظیر ایران است.

سرمایه عظیم معنوی و فرهنگی ناشی از این تاریخ و تمدن بی‌نظیر که ممالکت مختلف از آن الهام گرفته‌اند، توجهی جدی، درخور، عمیق و همه‌جانبه را می‌طلبد.

 

اهمیت فوق‌‌العاده توجه به پژوهش. حفاظت، احیاء و معرفی میراث فرهنگی در تبیین، تحکیم و اقتدار فرهنگ خودی، با توجه به گستردگی و تنوع کیفی و کمی موضوعات، به نحوی است که پرداختن دقیق و درخور را از عهده دستگاه‌های اجرایی مکلف، خارج ساخته و آن را وظیفه‌ای ملی و همگانی جلوه می‌دهد.

اما رابطه علم حقوق با میراث فرهنگی، رابطه‌ای یکسویه نیست بلکه توجه به مفاهیم و ارزش‌های نهفته در میراث فرهنگی که حاصل حیات طولانی ملتی در طول تاریخ است، نشان می‌دهد که در طول تاریخ، زندگی هر نسلی متناسب با شرایط زمان و مکان، تجارب نسل‌های پیشین را دریافت و تکمیل کرده یا عیناً و یا به صورتی متکاملتر در حیات جاری خود جریان داده است. از این رو در حقیقت در حیطه حقوق عرفی، وظیفه قانونگذار کشف سیر تحولات روابط اجتماعی و قانونمند ساختن آن است.

دقت در رعایت عوامل مذکور در تقنین قوانین، امکان قبول و پذیرش آن را از سوی جامعه و در نهایت شرایط اجرای صحیح آن را فراهم می‌آورد. قوانینی که با طی همه تشریفات قانونی به تصویب رسیده‌اند ولی در مرحله اجراء متروک مانده‌اند، حداقل یکی از عوامل عدم اجرای آن، عدم انطباق آن با ویژگی‌های فرهنگی، اجتماعی و مذهبی جامعه بوده است.

توجه جدی به اهمیت فوق‌العاده تجارب تاریخی، آداب، سنن، عرف و باورهای جامعه در وضع قوانین و برنامه‌ریزی متناسب برای حرکت صحیح و دقیق برای ساختن حال و آینده‌ای متکی بر تجارب تاریخی، ضروری و حتمی به نظر می‌رسد.

بدیهی است بررسی تجارب تاریخی کشور، در امر سازماندهی فعالیت‌های مربوط به میراث فرهنگی در قالب تشکیلات اداری و قوانین ناظر به وجوه گوناگون فعالیت‌های مربوط به آن، می‌تواند در تبیین وظایف متقابل دولت و مردم در قبال این «ودیعه ملی» و همچنین اصلاح رو‌ش‌ها و قوانین مؤثر واقع شود.

ب ـ اهداف و فرضیات

هدف اصلی این تحقیق هموار نمودن راه برای وضع سیاست‌های مناسب‌تری برای میراث فرهنگی در ایران و جهان است. اصولاً سیاست‌ها برای انتقال از وضع موجود به وضع مطلوب تنظیم می‌گردند. لذا در وضع هر سیاستی، شناخت وضع موجود و جهت‌گیری‌ها برای نیل به وضع مطلوب (موردنظر) ضرورت دارد. از اینروست که سیاست‌های میراث فرهنگی در ایران وقتی واقع‌گرایانه و قابل اجرا خواهد بود که ؛ اولاً بر شناختی تحلیلی از وضع موجود متکی بوده و ثانیاً‌ نوع ارزیابی و انتظاراتی را که نظام ارزشی جامعه از آثار تاریخی خود دارد مورد توجه قرار داده باشد.  بدین ترتیب طرح پژوهشی حاضر بر پایه این فرض که مجموعه ضوابط موجود در ایران در جهت حمایت و حفاظت از میراث فرهنگی ناکافی بوده و دارای نواقصی است که با توجه به رشد روز افزون عوامل خطرزا و تهدید کننده میراث فرهنگی، پاسخگوی نیازهای امروز نمی‌باشد، شکل گرفته است.

در صحنه بین‌المللی نیز فقدان انسجام و اتحاد بین‌المللی در جهت لازم‌الاجرا کردن تمهیدات بین‌المللی حفاظت از میراث فرهنگی کاملاً‌ محسوس است.

با عنایت به این مسئله مقاصد اصلی تحقیق در پاسخ به نیازهای و سؤالات ذیل شکل گرفته است:

۱ـ دلایل لزوم حفاظت از میراث فرهنگی چیست؟

۲ـ میراث فرهنگی در ضوابط ایران چه جایگاهی دارد؟

۳ـ با عنایت به باستانی بودن کشور ایران آیا قوانین و تشکیلات سازمانی پاسخگوی نیازهای امروز میراث فرهنگی می‌باشد؟

۴ـ آیا در بعد بین‌المللی حمایت های لازم برای میراث فرهنگی به وجود آمده است؟

ج) روش تحقیق:

در این پژوهش، از روش کتابخانه‌ای و منابع اینترنتی استفاده شده است.

قوانین و مقررات داخلی و معاهدات بین المللی که اختصاصاً در زمینه حفاظت از مواریث فرهنگی بوده‌اند ، بعنوان مهمترین ابزار کار تحقیق مورد استفاده قرار گرفته است.

فصل اول: مفاهیم ومبانی

از آنجا که هر سیاستی با تکیه بر تعاریف شکل می گیرد برداشتن گامی در جهت قبول تعریفی برای میراث فرهنگی ضروری بنظر می‌رسد.

انتخاب کلمات یک تعریف، کار حساس وقابل تأملی است زیرا هر کلمه یا عبارت می‌تواند عاملی تعیین کننده درشناسایی، ارزیابی وحفاظت از بقایای تاریخی باشد. همچنین عوامل مهمی در هر تعریف وجود دارد که کلمات کلیدی انتخابی برای آن باید توانایی  پاسخگویی به جنبه‌های مختلف آن را داشته و حتی المقدور متضمن آگاهی‌های لازم در آن وجه باشند. در این مبحث برآنیم تا با شناخت مفاهیم مربوطه، تعاریف ارائه شده ازمیراث فرهنگی را مورد مطالعه قرار دهیم.

از سوی دیگر با توجه به نقش اساسی وفزاینده‌ای که شناخت مبانی هر پدیده یا رویدادی دردرک ماهیت و سیرتکاملی آن دارد، مبحث دوم به بررسی این موضوع اختصاص یافته است.

 

مبحث اول : تعاریف میراث فرهنگی

۱- معنی زبان شناسانه ( فیلولوژیک)

از آنجا که انتخاب واستفاده از لغات نقش مهمی در بیان مفاهیم پنهانشان دارد،ابتدا معنی زبان شناسانه لغات مربوط به میراث فرهنگی را که در انگلیسی،فرانسه،عربی وفارسی مورد استفاده قرار می گیرد بررسی می‌نماییم.

 

در انگلیسی،اصطلاحاتی چون Heritage، Cultural Heritage، Relics، Remains، Patrimony و Property به کار می‌آیند. بر طبق فرهنگ لغات Historical Principles (آکسفورد ،۱۸۸۸) Heritage در قرون گذشته به اشکال متفاوتی چون: heritage، eritage،
erytage  و غیره بکار می رفته است.که همگی از ریشه لاتین Hereditagium می باشند به معنی :«.. آنچه به ارث رسیده یا ممکن است برسد،هر مال یا خصوصاً ملک که براساس حق وراثت واگذار گردد» آنچه در این اصطلاح واضح به نظرمی‌رسد، آن است که مال از گذشته به ارث رسیده است.

کلمة Relic که از Reliquias در لاتین بدست می‌آید،به معنی :«در موارد استفاده مذهبی، بخصوص در کلیساهای یونان وکاتولیک روم :برخی اشیاء همچون قسمتی ازبدن یا لباس،یک قطعه موردمصرف شخصی یا نظایر آن که به عنوان یادبود از یک قدیس، شهید یا فرد روحانی دیگری باقی مانده و به دقت از آن نگهداری کرده و محترم ومقدس داشته می‌شود»، ونیز «چیزی نفیس یا قیمتی» و «هر چه که به عنوان یادگاری یا یادبود از یک شخص، یک چیز، یک مکان نگه داشته شود؛یک یادمان.»

remains یعنی:«آنان که از میان تعدادی از اشخاص باز مانده،نجات یافته یا باقی مانده ‌اند؛باقیمانده یا الباقی» و «یک اثر مادی (عتیقه یا غیرآن )،  یک بنا یا ساختمان قدیمی یا ساخته‌ای دیگر؛ وشیئی  که از زمانهای گذشته به دست آمده است.»

Patrimony یعنی :دارایی یا یک ملک که از پدر یا جد شخصی به اورسیده؛ میراث، وراثت.

Property یعنی: وضعیتی ازتعلق یا متعلق به بعضی اشخاص بودن و «مالک چیزی بودن، چیزی را تملک کردن،حق(بخصوص حق انحصاری) تصرف، استفاده ،یا در اختیار گرفتن هر چیز (معمولاً شیئی مادی و محسوس) ، دارندگی ،مالکیت.»

در فرانسه کلمات مشابهی با همان ریشة مشترک انگلیسی وجود دارد، به استثناء (Cultorel)Bien که ترجمه آن به انگلیسی Property یا Goods است.

در عربی کلمه «تراث» به کار می‌رود که از کلمه ارث ریشه می‌گیرد. در زبان فارسی دوکلمه «آثار»و «میراث» وجود دارند که هر دوریشه عربی دارند. «آثار» جمع «اثر» به معنی محصول فیزیکی و غیرفیزیکی بجای مانده است. در این کلمه انعکاس گذشته چشم‌گیر نیست، و کلمه بیشترنشان دهندة اهمیت آنچه که خلق شده می‌باشد و از اینروست که در فارسی این کلمه اغلب با صفاتی چون تاریخی یا فرهنگی همراه می‌شود.

کلمة دیگر،میراث، یعنی آنچه به ارث رسیده است که بسیار مشابه Heritage در انگلیسی است. اگر چه بدون اضافه نمودن کلمات توضیحی نیز قابل درک می‌باشد، اما همچون Heritage در انگلیسی، اغلب به همراه کلمه «فرهنگ» به کار می‌رود.

کلمه Property انگلیسی و Bien فرانسوی یادآور مفهوم گذشته نیستند،در حالی که سایر کلمات به آنچه که میراث گذشته است، رجوع داده می‌شوند. در مدارک یونسکو اغلب این دوکلمه،(Property) و Bein بکار رفته اند. اگر چه می توان چنین فرض کرد که این امر موجب ارتباط حال و گذشته می‌گردد و موارد وسیعتری از پدیده‌های فرهنگی را تحت پوشش قرار می‌دهد.

۲- میراث فرهنگی به مفهوم عام:

در دستیابی به یک تعریف برای میراث فرهنگی، لازم است که معیارهای مشخصی مورد توجه قرار گیرند.

در این ارتباط سه معیار اصلی پیشنهاد می‌شود، شیئیت، قدمت و پیام انسانی

این معیارها می‌توانند ما را به این مضمون نزدیک نمایند که :

هرپدیده‌ای ( اعم از منقول و غیرمنقول و آنچه که میراث مادی و معنوی[۱] خوانده می‌شود) که قدمتی دارد (طول این قدمت نسبی است) و واجدپیامی انسانی است ( یا چیزی از انسانهای گذشته برای عرضه دارد) شایسته است که بعنوان «میراث فرهنگی» خطاب گردد.

نتیجتاً نادیده گرفتن هر یک از این سه عامل موجب انحراف جدی در استخدام اصطلاح میراث فرهنگی برای بیان مقصود می‌شود.در توضیح امر برآنیم تا هر یک از این ملاک ها را برای شناسایی میراث فرهنگی تبیین نماییم.

الف ) شیئیت:

اگر شیئیت میراث فرهنگی مورد تأکید است، نه به این دلیل که ممکن است میراث فرهنگی بعنوان چیزی ذهنی تصور شود چرا که بدیهی است، ما چیزی را بعنوان میراث فرهنگی تلقی می‌کنیم که بنحوی به منصه ظهور رسیده باشد، بلکه معیاری است جهت بازیابی.

بدین معنا که این مورد از شاخص‌های میراث فرهنگی نیست بلکه یک معیاربرای کمک به شناسایی آن است.

به نظر می ‌رسد که مواجهه مستقیم با بقایای تاریخی و برخورد با عینیت آن به انسان نوعی شهود اعطا می‌کند،نوعی دریافت  استنتاجی خاص که از خواندن تاریخ یا توضیح شفاهی حاصل نمی‌شود.

با قدری تأمل در قرآن کریم در می‌یابیم که در کنار روشهای منطقی برای جستجوی حقیقت، قرآن بشررا به سفر ودیدن آثار دعوت می‌نماید.[۲] از سویی مرور تجارب شخصی به ما نشان می‌دهد که در مواجهه با اصل یک تابلوی نقاشی یا شنیدن اجرای زنده یک قطعه موسیقی تا چه حد واکنشی متفاوت داشته ‌ایم. بدین معنا که مشاهده حضور فیزیکی یک اثردر یک موزه یا در محوطه تاریخی موجب افزایش قدرت مواجهه و توجه بیشترمی‌گردد.

باید به یاد داشت  که بیشتر آثار باقیمانده،  بعنوان یک اثر هنری خلق نشده‌اند، بلکه به جهت گذر سالهای بسیار تأثیر ژرفی بر بیننده می‌گذارند.

بنابراین معیار شیئیت، امکان تجربه‌ای بی بدیل را برای مخاطب فراهم می‌نماید بدین معنا که شهود مستقیم گذشته را ممکن و امکان گفتگوی روحی با پیشینیان را تسهیل می‌نماید.

ب) ‌قدمت :

دومین معیار پیشنهادی برای تبیین میراث فرهنگی، قدمت است. مساله قدمت برای مطالعه گذشته بسیار با اهمیت است زیرا این عنصر ضمن اینکه موفقیت اثر را در تاریخ تعیین کرده واطلاعات با ارزشی را ارائه می‌نماید، حس خاصی را در مشاهده برمی‌انگیزاند. بی شک گذشته نقش مهمی درزندگی روانی انسان‌ها ایفا می‌کند.بسیاری از رویکردهای عاطفی به گذشته ناشی از قدمت به ارث رسیده در اشیاء تاریخی می‌باشد. دراین راستا آن قابل ذکر است اینکه مقدار فاصله با گذشته که حس قدیمی بودن را می‌آ‏فریند،نسبی است وواضح است که برای آنچه میراث نامیده می‌شود،حداقل سنی باید وجود داشته باشد.لیکن شایان ذکر است که قرآن کریم نیز طول زمان مشابهی بعنوان یک مقیاس برای تعیین آنچه که قدیمی یا از گذشته است ارائه می‌نماید.[۳]

در میان سه معیار پیشنهادی این قدمت است که ما را به گفتگو ودرک پیام پیشینیان دعوت می‌نماید. لذا اگر عامل قدمت را حذف کنیم، چیزی بعنوان میراث فرهنگی باقی نخواهد ماند.

این حس بنحوی ترکیب شگفتی،حسرت، تحسین ورضایت است زیرا حقیقتاً بزرگترین افتخار یک اثر باستانی در اجزای بکار رفته نیست بلکه شکوه آن در قدمت وحس عمیقی است که به انسان تلقین می‌شود.»

ج) پیام انسانی:

برای آنچه میراث فرهنگی خوانده می‌شود، بیش از شیئیت و قدمت، حمل یک پیام ضروری است. به بیان دیگر هر شیئی تاریخی که فاقد پیامی باشد،میراث فرهنگی شمرده نمی شود لیکن بطور مسلم هزاران سنگ بر روی سنگهای دیگری قراردارند که ما آنان را میراث فرهنگی مان نمی‌دانیم. در حقیقت بسیاری از بقایای معماری کهن ما ازسنگهای برهم استوار تشکیل یافته اند.آنچه آنها را با ارزش می‌سازد شرحی است راجع به «چرایی» و «چگونگی» خلق این آثار.

بنابراین ردپای انسانها بر روی هر تکه ازمیراث فرهنگی است که آن را در برابردیگر بقایای گذشته قابل شناسایی کرده و به آن اجازه می‌دهد که «فرهنگی» خوانده شود.پس آنچه را که ما پیام می‌خوانیم، عامل فرهنگی یا اثرانسان[۴] است که بر پدیده‌ها انعکاس یافته و ارزش مطالعاتی آن در فهم پیشینیانمان است.

با پیوند سه معیار پیشنهادی میراث فرهنگی چنین تعریف می‌گردد:«ردپای انسان در طول تاریخ که حامل پیامی انسانی است»

اشیایی است: ردپای انسان، شامل آثار منقول وغیرمنقول، مادی و معنوی، با نمود فیزیکی وقابل ادراک با حواس، حامل ارزشهای علمی

که واجدقدمت: امری نسبی، نمایانگر تحول انسان، کل مسیر تاریخ را پوشش می‌دهد، حسی از تداوم را عرضه می‌کند وارائه گر ارزشهای تاریخی است.

و دارای پیامی انسانی است: که با تاریخ نوشتاری بدست نمی‌آید ولی نشانگر بسیاری حقایق تاریخی معتبر است،  در تماس مستقیم قابل دریافت است، حسی از هویت را القا کرده و ارائه دهنده ارزشهای عاطفی است.[۵]

۳- مفهوم خاص میراث فرهنگی (میراث فرهنگی معنوی)

میراث فرهنگی معنوی بنیادی‌ترین جنبه های حیات اجتماعی و فکری ملت ها ،منشاء هویت‌ها، تنوع و خلاقیت است.فرایندی است که باعث می‌شود مردم یک روستا، گروه یا ملت، گرد هم جمع شده و اثر فرهنگی را خلق نمایند. این فرایند بعضاً مهم تر از خود

 

شیء  یا رویداد است.[۶] این نوع میراث غیرملموس و معنوی است وشامل مجموعه مظاهری است که اگر چه وجود خاصی ندارند اما جلوه های مادی آنها قابل درک و در دسترس است. تفسیر یافته‌های باستان شناسی، جلوه های معنوی این میراث با ارزش را در اختیار قرار می‌دهد، برای نمونه مجسمه سفالی ونوس که در دوره‌ای اززندگی مادر شاهی ساکنان فلات ایران اعتقاد به الهه باروری یکی از باورداشت های جمعیت ساکن را تشکیل می‌داد،مورد احترام بود وهمزمان در چند نقطه از کشورمان مانند خوزستان و  مناطقی ازآناتولی در کاوش‌های علمی بدست آمده است.[۷]

به این ترتیب: «رویه ها ،معرف ها،دانش ها و مهارت ها ،ابزار،اشیاء ،آثار هنری و مکانهایی که اجتماعات وافراد، آن را میراث معنوی خود تلقی می‌کنند، با اصول حقوق بشر پذیرفته شده در جهان، یعنی برابری، تداوم، استمرار و احترام متقابل میان اجتماعات فرهنگی سازگاراست. به اجتماعات حس تداوم هویت می‌بخشد و اجتماعات نیز درپاسخ به شرایط محیطی، تاریخی و یا زیست خود بطور مستمر آن را بازسازی می کنند.»[۸]

پیش نویس مقدماتی کنوانسیون حفظ میراث فرهنگی معنوی، ویژگیها و مصادیق این نوع از میراث را بدین شرح عنوان می نماید:

 

فهرست مطالب

مقدمه الف) طرح موضوع
ب) اهداف و فرضیات
ج) روش تحقیق
بخش اول: مفاهیم، مبانی و تاریخچه حقوق میراث فرهنگی
فصل اول: مفاهیم و مبانی ۲
مبحث اول: مفاهیم ۲
۱ـ مفهوم فیلولوژیک (زبان شناسانه) ۲
۲ـ میراث فرهنگی به مفهوم عام ۴
۳ـ میراث فرهنگی به مفهوم خاص (میراث فرهنگی معنوی) ۸
۴ـ تعریف میراث فرهنگی در قوانین ایران ۱۱
۵ـ تعریف میراث فرهنگی در کنوانسیون‌های بین‌المللی ۱۳
مبحث دوم: مبانی ۱۸
۱ـ مبانی ارزشی ۱۸
۲ـ مبانی قانونی ۲۴
۳ـ مبانی حفظ، پژوهش و معرفی میراث فرهنگی ۲۶
فصل دوم: تاریخچه ۳۱
مبحث اول: تاریخچه حمایت از میراث فرهنگی در حقوق بین‌المللی ۳۱
۱ـ پیشینه قراردادی ۳۱
۲ـ پیشینه سازمانی ۳۶
مبحث دوم: تاریخچه حمایت از میراث فرهنگی در حقوق ایران ۴۱
۱ـ حمایت از میراث فرهنگی در ایران قبل از انقلاب اسلامی ۴۱
۲ـ حمایت از میراث فرهنگی در ایران پس از انقلاب اسلامی ۵۰

بخش دوم: حمایت از میراث فرهنگی در حقوق ایران
فصل اول: میراث فرهنگی در قوانین و مقررات ایران ۶۱
مبحث اول: میراث فرهنگی در قوانین بنیادی ۶۱
۱ـ میراث فرهنگی در قانون اساسی ۶۱
۲ـ میراث فرهنگی در قانون برنامه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ۶۵
۳ـ میراث فرهنگی در قوانین شهری ۶۸
۴ـ میراث فرهنگی در قوانین و مقررات مالی ۷۵

مبحث دوم: ضوابط حفاظتی ناظر بر میراث فرهنگی ۸۱

۱ـ حفاری ۸۲
۲ـ ورود و صدور ۸۷
۳ـ خرید و فروش ۹۲
فصل دوم: حمایت دولت از میراث فرهنگی ۹۷
مبحث اول: سازمان‌های حامی ۹۷
۱ـ سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ۹۸
۲ـ پژوهشگاه میراث فرهنگی ۱۰۱
۳ـ مرکز آموزش عالی ۱۰۳
۴ـ انجمن‌های میراث فرهنگی ۱۰۵
مبحث دوم: ثبت میراث فرهنگی در فهرست آثار ملی ۱۰۷
۱ـ ثبت آثار غیر منقول ۱۰۸
۲ـ ثبت آثار منقول ۱۱۴
مبحث سوم: پیوستن به معاهدات و سازمان‌های بین‌المللی ۱۱۷
۱ـ الحاق به معاهدات بین المللی ۱۱۷
۲ـ عضویت در سازمان‌های بین‌الملی ۱۲۰

بخش سوم: حمایت از میراث فرهنگی در حقوق بین‌المللی
فصل اول: معاهدات بین‌المللی ۱۲۳
مبحث اول: کنوانسیون حمایت از اموال فرهنگی در زمان مخاصمات مسلحانه (۱۹۵۴ یونسکو) ۱۲۳
۱ـ موضوع و دامنة شمول ۱۲۳
۲ـ روش‌های حمایت از اموال فرهنگی ۱۲۵
۳ـ قلمرو اجرایی کنوانسیون ۱۳۰
۴ـ تشکیل کمیته مشورتی ملی ۱۳۳
مبحث دوم: کنوانسیون اتخاذ تدابیر لازم برای جلوگیری از ورود و صدور و انتقال مالکیت غیر قانونی اموال فرهنگی (۱۹۷۰) ۱۳۴
۱ـ موضوع و دامنة شمول ۱۳۴
۲ـ مقررات شکلی و اجرایی ۱۳۶

۳- تعهدات دول عضو کنوانسیون ۱۳۸

مبحث سوم: کنوانسیون حمایت از میراث فرهنگی و طبیعی جهان (۱۹۷۲) ۱۴۲
۱ـ موضوع و دامنة شمول ۱۴۲
۲ـ ابعاد حمایت از میراث فرهنگی ۱۴۵
۳ـ مقررات شکلی و اجرایی ۱۵۰
فصل دوم: سازمان‌های بین‌المللی ۱۵۲
مبحث اول: شورای بین‌المللی موزه‌ها ( ایکوم) ۱۵۲
۱ـ تعریف و اهداف ۱۵۲
۲ـ عضویت در ایکوم ۱۵۴
۳ـ ارکان ایکوم ۱۵۵
مبحث دوم: مرکز بین‌المللی مطالعه، مرمت و حفاظت از اموال فرهنگی (ایکروم) ۱۶۳
۱ـ تعریف و اهداف ۱۶۳
۲ـ عضویت در ایکروم ۱۶۳
۳ـ ارکان ایکروم ۱۶۴
مبحث سوم: شورای بین‌المللی ابنیه و محوطه‌های فرهنگی (ایکوموس) ۱۶۸
۱ـ تعریف و اهداف ۱۶۸
۲ـ عضویت در ایکوموس ۱۶۹
۳ـ ارکان ایکوموس ۱۷۰
نتیجه‌گیری ۱۷۶
کتابنامه 182


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه حفظ میراث فرهنگی در ایران با نگاهی بر تمهیدات جهانی