فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی گوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مولانا از بلخ تا قونیه

اختصاصی از فی گوو مولانا از بلخ تا قونیه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مولانا از بلخ تا قونیه


  مولانا از بلخ تا قونیه

  جلال‌الدین محمد بلخی ـ مولوی ـ هشتصد سال پیش در شهر بلخ متولد شد. به سن نوجوانی نرسیده‌بود که پدرش ـ بهاءالدین‌ الولد سلطان ‌العلما ـ به دلیل رنجش از پادشاه وقت ـ سلطان محمد خوارزمشاه ـ دست زن و بچه‌اش را گرفت و از بلخ خارج شد.

جلال‌الدین محمد بلخی ـ مولوی ـ (1) هشتصد سال پیش(2) در شهر بلخ متولد شد. به سن نوجوانی نرسیده‌بود که پدرش ـ بهاءالدین‌ الولد سلطان ‌العلما ـ به دلیل رنجش از پادشاه وقت ـ سلطان محمد خوارزمشاه ـ دست زن و بچه‌اش را گرفت و از بلخ خارج شد.(3) بین راه، در گذر از نیشابور به ملاقات شیخ فریدالدین عطار رفتند. گفته‌شده که عطار با یک نگاه به مولوی پی به استعدادهای نهفته در وی برد: «زود باشد که پسر تو آتش در سوختگان عالم زند.»

 

این فایل دارای 44 صفحه می باشد


دانلود با لینک مستقیم


مولانا از بلخ تا قونیه

دانلودمقاله زندگی نامه مولوی

اختصاصی از فی گوو دانلودمقاله زندگی نامه مولوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 


اسم ، القاب و نسب مولانا
حضرت خداوندگار مولانا جلال الدین، عارف شوریده و سوخته جان قرن هفتم بنا به روایات مشهور در ششم ربیع الاول سال 604 ه.ق مطابق سی ام سپتامبر 1207 م. در شهر بلخ به دنیا آمد. اما در « فیه ما فیه » مولانا واقعه ای را از مشهورات و خاطرات خود روایت می کند که مربوط به سالهای مذکور و محاصره و فتح سمرقند و بخارا به دست خوارزمشاه است و در این سال مولانا باید در سنینی باشد که بتواند خاطراتش را ضبط کند، بدین ترتیب تولد او باید چند سال قبل از 604 ه. باشد.
بنا به قول تذکره نویسان ( تذکره دولتشاه، نفخات الانس جامی، تذکره هفت اقلیم و آتشکده در ذکر رجال بلخ، مجالس المؤمنین، روضات الجنات، تذکره ریاض العارفین و… ) نام او محمد و لقبش جلال الدین است، همه مورخان نیز او را به این نام ولقب نامیده اند.
پدرش سلطان العلما- خطیب بزرگ بلخ و واعظ و مدرس پر آوازه از روی محبت و تکریم او را «خداوندگار» می خواند.
یوسف بن احمد مولوی، مؤلف « المنهج القوی لطلاب المثنوی» ( تألیف 1222-1230 م.و چاپ 1289 م. در شش مجلد در مصر) که مثنوی را به زبان عربی ترجمه کرده و بسیاری از حقایق تصرف را در ذیل ابیات مربوطه در مثنوی آورده است؛ از او با عنوان «مولاناخداوندگار»
یاد می کند. احمد افلاکی از قول بهاء ولد (پدر مولانا) نقل می کند که « خداوندگار من از نسل بزرگ است». طبق اعتقاد دسته ای از صوفیه، اطلاق لفظ « خداوندگار» با عقیده الوهیت بشر و سلطنت و حکومت ظاهری و باطنی اقطاب نسبت به مریدان خود تناسب تام دارد. از همین رو پس از دوران مغول برخی از اقطاب به ابتدا یا انتهای اسم خود، لفظ شاه افزودند مانند « شاه نعمت الله»، « شاه داعی»یا « نور علی شاه» و « کوثر علی شاه».
بعد از قرن هفتم کلمه « شاه » جانشین کلمه « شیخ » گردید که در عهدهای نخستین رایج بود و ظاهراً اولین بار لفظ « شاه » در مورد سر سلسله درویشان « نعمت اللهیه» یعنی « شاه نعمت الله ولی» بکار رفته است.
از القاب دیگر مولوی، « مولانای بزرگ» است و اصولاً هر کجا لفظ « مولانا» ذکر می شود منظور همان « جلال الدین محمد » است.
درباره نسبت مولانا دو روایت مطرح است: در رساله « تحقیق در زندگانی مولانا جلال الدین» بهاء ولد ( پدر مولانا ) را از جانب مادر، منتسب به خانواده خوارزمشاه دانسته اند، لیکن این نسبت با مأخذ تاریخی مطابقت نمی کند. در دومین روایت، محمد بهاءالدین ولد را از اولاد ابوبکر ( خلیفه اول) ذکر کرده اند؛ افلاکی در شجره نامه ای می نویسد: محمد بهاء الدین ولد- حسین خطیبی- احمد خطیبی- محمد مودود- مسیب-متأخر-حماد-عبدالرحمن-ابوبکر.
همچنین: محمد بهاء الدین ولد-حسین خطیبی-محمد شیخ علی-عطاء بلخی-نصرالله-ابوبکر.
شیخ محی الدین عبد القادر نیز در شجره نامه ای در « جواهرالمضیئه» آورده است: محمد(سلطان العلماء بهاء ولد)- محمد-احمد-قاسم-مسیب-عبدالله-عبدالرحمن-ابوبکر.
در بررسی شجره نامه های مذکور، حداقل خلائی صدوچهل و هفت ساله بین ابوبکر متوفی به سال 13 ه.ق و بهاءالدین متوفی در سال 628 ه. وجود دارد.افزون براین سلطان ولد ( فرزند مولانا ) در « ابتدا نامه » لقب بهاء الدین ولد را چنین می نگارد:
« لقبش بد بهاء الدین
عاشقانش گذشته از عدو حد
مثل او کس نبود در فتوی
از فرشته گذشته در تقوی» « ابتدا نامه، ص 187 »

 

در « معارف» سلطان العلما و آثار مولانا و نوشته های دیگر به سلطان ولد نیز ، به چنین ادعایی برنمی خوریم. همچنین در وقف نامه عربی مثنوی که پنج سال پس از وفات مولانا به خط یکی از پیروان سلطان ولد به نام محمد بن عبدالله قونیوی از نسخه ای که در حضور سلطان ولد و حسام الدین چلبی برای مولانا قرائت شده و اصلاحاتی در آن به عمل آمده ، استنساخ شده است، درباره نسبت مولانا تنها به این عبارات التفات شده است:« الشیخ بن الشیخ الحقیقی و الامام بن الامام الحنفی الربانی… جلال المله و الحق والدین محمد بن محمد الحسین البلخی رضی الله عنه و عن اسلافه… ».
احتمالاً سلطان العلما با یکی از نبیر گان ابوبکر سرخسی ازدواج کرده و از آنجا که دختر شمس الائمه ابوبکر سرخسی از علمای حنفی را ، مادر مادرش دانسته اند، تشابه نام جد مادری وی و نام شمس الائمه ابوبکر محمد با نام ابوبکر نخستین خلیفه راشدین باعث شایع شدن این روایت شده است. از اینرو قول کسانی که سلطان العلما را از خلفای نجم الدین کبری – مقتول در فتنه مغول به سال 618 ه. می دانند به حقیقت نزدیکتر است.
خاندان مولانا
پدر مولانا جلال الدین محمد ، محمد بن حسین بن احمد خطیبی مشهور به « سلطان العلماء بهاء الدین ولد » در سال 546 ه.ق به دنیا آمد. وی از فضلای دوران و علامه زمان بود و رضی الدین شیرازی از بزرگان فقه و یکی از علمای برجسته قرن ششم که علاوه بر مراتب علم و دانش، دارای ذوقی سرشار و طبعی لطیف مخصوصاً در سرودن قصیده و قطعه بود، از شاگردان او بود.
بهاء الدین ولد علاوه بر مقام شامخی که در تصوف داشت در علوم دیگر نیز صاحب رأی و نظر بود و فتاوای خود را بانام سلطان العلما امضا می کرد. این لقب را او به استناد رویایی ، از نبی اکرم (ص) دریافت کرده بود. سلطان ولد در این باره در « ابتدا نامه» آورده است :
« خوانده سلطان عالمان او را
مصطفی قطب انبیای خدا
مفتیان بزرگ اندر خواب
دیده یک خیمه کشیده طناب
مصطفی اندرون خیمه به ناز
زده تکیه به صد هزار اغراز
ناگهانی بهاء الدین ولد
از در خیمه اندرون آمد
مصطفی چون که دید جست از جا
پیش رفت و گرفت دستش را
برد پهلوی خویش بنشاندش
زان ملاقات گشت بی حد خوش
گفت از آن پس به مفتیان این را
که از امروز این شد دین را
جمله سلطان عالمان گویید
در رکابش به جان و دل پویید
بامدادان به اتفاق همه
از سر صدق بی نفاق همه
بر درش آمدند تا گویند
سر آن خواب از او جویند
پیش از آنکه کنند عرض او گفت
خوابشان را و سر نکرد نهفت
دادشان از مقام و حال نشان
همه را کرد او تمام بیان»
نقل است که :« بهاء ولد از اکابر صوفیان بود و خویش را به امر بمعروف و نهی از منکر ، معروف ساخته عده بسیاری را با خود همراه کرده بود و پیوسته مجلس می گفت و هیچ مجلس نشدی که از سوختگان جانبازیها نشدی و جنازه بیرون نیامدی او همیشه نفی حکما و فلاسفه و غیره کردی و به متابعت صاحب شریعت و دین احمدی ترغیب دادی و خواص و عوام به او اقبال داشتند و اهل بلخ او را عظیم معتقد بودند».
سلطان العلما در « معارف» می نویسد: « از رفتار محمد –علیه الصلوه و السلام- بهتر رفتاری ندیده ام و از او درست تر راهی نیافتم. روزی که تو نبودی، حواس هم نبود ، نجوم هم نبود، فلسفه و حکمت نیز وجود نداشت».
در رساله « سپهسالار » می خوانیم: « محمد بهاء الدین در محروسه بلخ متمکن و از اقصای خراسان فتاوی مشکل به حضرت او آوردندی و او را از بیت المال مرسومی معین بود، که به امر شریعت معیشت از آنجا فرمودی و هرگز از وقف چیزی تصرف نکردی و در لباس وزی دانشمندان بودی . هر روز اول صبح تا بین الصلاتین خلایق را درس فرمودی و حقایق گفتی.
روز دوشنبه و جمعه عامه خلایق را موعظه فرمودی».
او به عنوان فقیه و مدرس به امر تدریس و فتوی اشتغال داشت و پارسایی و زهد، او را از آلایش به جاه طلبی های عوامانه باز می داشت. اما به عنوان واعظ و خطیب ، بنا به رسم معمول وعاظ عصر ، درشهرهای خراسان و ماوراء النهر و ترکستان در سیاحت بود. در هر دیار در مدت اقامت ، در مساجد به وعظ می پرداخت و در مدارس تدریس می کرد.او به خانقاههای صوفیه نیز تردد می نمود و صوفیان اکثر این نواحی ، به رغم امیران و قاضیان و فقیهان ، نسبت به او تعظیم و تکریم فراوان ابراز می داشتند و او را به چشم یک شیخ یا یک مرشد واقعی می نگریستند. سید برهان الدین محقق ترمذی – یکی از شاگردانش – او را از تمام اولیا و مشایخ برتر می شمرد.
سلطان العلما در نهی از منکر ، گاهی چنان صلابتی نشان می داد که علمای ولایات و حتی حکام و پادشاهان را از خود می رنجاند. در « معارف» می نویسد :« فخر الدین رازی و خوارزمشاه را و چندین مبتدع دیگر بودند ، گفتم : شما صد هزار دلهای با راحت را و شکوفه ها و دولتها را رها کرده اید و در این دو سه تاریکی گریخته اید و چندین معجزات و براهین را مانده اید و به نزد دو سه خیال رفته اید. این چندین روشنایی آن مدد نکرد که این دو سه تاریکی عالم را بر شما تاریکی دارد و این غلبه از بهر آنست که نفس غالب است و شما را بیکار می دارد و سعی می کند به بدی» .
سرانجام به علت مبتدع و بدعت گرا خواندن خوارزمشاه و انتقاد شدید از فخر الدین رازی ( از بزرگان حکما و متکلمان) که استاد خوارزمشاه و سرآمد و امام حکمای آن عهد بود، مجبور به مهاجرت از بلخ شد . سلطان ولد مهاجرت جد بزرگوار خویش را به این ترتیب به نظم کشیده است:
« چونکه از بلخیان بهاء ولد
گشت دلخسته آن شه سرمد
ناگهش از خدا رسید خطاب
کای یگانه شهنشه اقطاب
چون ترا این گروه آزردند
دل پاک ترا زجا بردند
به در آ از میان این اعدا
تا فرستیمشان عذاب و بلا
چونکه از حق چنین خطاب شنید
رشته خشم را دراز تنید
کرد از بلخ عزم سوی حجاز
زانکه شد کارگر در او آن راز
بود در رفتن و رسید خبر
که از آن راز شد پدید اثر
بلخ را بستند و به زاری زار
کشت از آن قوم بی حد و بسیار…
آمد از کعبه در ولایت روم
تا شوند اهل روم از او محروم
از همه ملک روم قونیه را
برگزید و مقیم شد آنجا »
مطابق نقل تذکره دولتشاه ، پس از هجرت بهاء ولد از بلخ ، شیخ فرید الدین عطار در نیشابور به دیدن مولانا بهاء الدین آمد و کتاب اسرار نامه را به جلال الدین هدیه کرد. مولانا از این کتاب بهره ها برد و برخی از حکایات آنرا نیز در مثنوی بیان نمود.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  42  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله زندگی نامه مولوی

تقسیم در مورد مولوی

اختصاصی از فی گوو تقسیم در مورد مولوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تقسیم در مورد مولوی


تقسیم در مورد مولوی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه8

 

مولوی

مولد مولانا شهر بلخ است و ولادتش در ششم ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری قمری اتفاق افتاده و علت شهرت او به رومی و مولاناءروم همان طول اقامت وی در شهر قونیه که اقامتگاه اکثر عمر و مدفن اوست بوده لیکن خود وی همواره خویش را از مردم خراسان شمرده و اهل شهر خود را دوست می داشته و از یاد آنان فارغ نبوده است.

نسبتش بگفته ی بعضی از جانب پدر به ابوبکر صدیق می پیوندد و اینکه مولانا در حق فرزند معنوی خود حسام الدین چلپی گوید:(صدیق ابن الصدیق رضی الله عنه وعنهم الارموی الاصل المنتسب الی الشیخ المکرم بما قال امسیت کرد یا و اصبحت عربیا ) دلیل این عقیده توان گرفت چه مسلم است که صدیق در اصطلاح اهل اسلام لقب ابوبکر است و ذیل آن بصراحت می رساند که نسبت حسام الدین با بو بکر با لاصاله نیست بلکه از جهت انحلال وجود اوست در شخصیت و وجود مولوی که مربی و مرشد او وزاده ی ابوبکر صدیق است و صرف نظر از این معنی هیچ فائده بر ذکر انتساب اصلی حسام الدین به ارومیه و نسبت او از طریق انحلال و قلب عنصر بشیخ مکرم یعنی ابوبکر مترتب نمی گردد.

نام مولانا بنا به قول اغلب تذکره نویسان

 


دانلود با لینک مستقیم


تقسیم در مورد مولوی

تحقیق در مورد مولوی از تولد تا تحول معنوی

اختصاصی از فی گوو تحقیق در مورد مولوی از تولد تا تحول معنوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد مولوی از تولد تا تحول معنوی


تحقیق در مورد مولوی از تولد تا تحول معنوی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه21

 

مولوی از تولد تا تحول معنوی

مولوی در اواخر سپتامبر سال 1207 چشم به جهان گشود.احتمالاً ایام کودکی را همراه پدرش گذرانید. پدرش بهاالدین از علمای چندان معروفی نبود. و به   اشتغالداشت.احلام معنوی و امیال راهدارند و خواسته های عده ای از پیروانش قرار بر این انداخت که سرنوشت نقش مهمترین را در حیات دینی پیروان خویش برای وسیع مقدر نموده است. آمال و امیالی از این دست برخوردهای ناخوشایند با و علمای دینی  کشاند و همانها بودند که او را از قریه و مقامی که به دنبالش بود محروم کردند.بهاالدین سال 1208 تا 1212 به سمرقند همراه مولوی و تنی چند از مریدان و بی نقل مکان کردند.چند سال بعد حدود سال 1216 خانواده ی از شرق ایران بار سفر بستند و ابتدا به سفر حج رفتند. سرانجام آنجا را نیز به قصد قونیه ترک گفتند و در کنف حمایت علاالدین دو سال در مکانی که بین مدرسه و خانقاه بودند به تدریس پرداخت و به هنگام مرگ در فوریه سال 1231 در آنجا ماندگار شد. طی این مدت مولوی هفده ساله با گوهر خاتون وصلت کرد و صاحب دو پسر شد. مادر ولی نیز در همانجا که در گذشت و بر خاک سپرده شد.

ار قرار معلوم بهاالدین در نظر داشت مولوی حالی او را بگیرد و واعظ یا شود.

اومولوی را بر جمع اصحاب و شاگردان خویش معرفی کرد و فرصت و عظ و تذکیه و جلب اعتماد مردم قونیه را برای ولی مهیا ساخت. در هنگام درگذشت پدرش و سال و تعلیمات مولوی جوان هنوز بر آن درجه نرسیده بود که از حرمت پدر برخوردار گردد. بنابراین از برهان الدین خواست بیاید و بر مسند پدر نشیند. سید برهان الدین موقتاً بر آن رضا داد ، اما علناً آن مقام را حق مولانا می دانست. او با حمایت های صاحب اصفحانی وزیر سلجوقی در قیصریه مستقر گردید. برهان الدین بلافاصله مولوی را تعلیم و تربیت بر محضر مراجع دینی و قشر عان بر آن روزگار در حلب و دقیق فرستاد. مولوی در آنجا

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مولوی از تولد تا تحول معنوی

زندگی نامه مولوی

اختصاصی از فی گوو زندگی نامه مولوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

زندگی نامه مولوی


زندگی نامه مولوی

این فایل pdfحاوی زندگی نامه مولانامیباشددر این متن همه ی احوالات زندگی وی از جمله تولد وزادگاهش,خانواده واصالت مولانا ,جوانی مولوی,اخلاق وافکار ودر آخررحلت این شاعر پرآوازه توضیح داده شده است.


دانلود با لینک مستقیم


زندگی نامه مولوی